هوشنگ توکلی از سیر بازیگری در دهههای گذشته میگوید/در نسل جدید بازیگران خوبی میبینم
تاریخ انتشار: ۱۷ اسفند ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۹۰۲۸۱۱
به گزارش قدس آنلاین، توکلی در سال ۱۳۶۴ با «خانه ابری» به کارگردانی اکبر خواجویی وارد سینما شد و مدتی هم مدیر اداره هنرهای دراماتیک بود. توکلی که در تهیهکنندگی نیز دستی بر آتش داشته پس از سالها به حرفه مورد علاقه خود یعنی تهیه و تولید بازگشته و به تازگی پیشتولید فیلمی جادهای را به کارگردانی سعید جلیلی آغاز کرده و این فیلم اجتماعی را سال آینده کلید میزد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
توکلی درباره سیر بازیگری و مسیری که هم نسلان او برای تجربهاندوزی و پیشرفت طی کردهاند، میگوید: در دهه چهل دغدغه تولید آثار هنری به ویژه تئاتر بسیار زیاد بود اما هنوز جامعه به درستی با این هنر ارتباط برقرار نکرده بود، طبیعتاً این دهه برای جوانانی که میخواستند وارد عرصه هنر شوند دوران سختی بود. البته چند معضل اساسی هم در این میان وجود داشت که به این سختیها دامن میزد، از کمبود استاد و دانش و آگاهی گرفته تا جالی خالی نشریات و صحنهای که اصلاً وجود نداشت. سختگیریهایی که از سوی خانوادهها برای ورود فرزندانشان به عرصه هنر هم دیده میشد نشأت گرفته از همین ضعفها و ابهام در فعالیت هنری بود که البته حق هم داشتند.
نمایشی که دید مردم را به هنر تغییر داد
وی ادامه میدهد: در آن دوره اگر ما میخواستیم فعالیت هنری داشته باشیم باید خیلی تلاش میکردیم چون مرجع و منبعی که به آن مراجعه کنیم بسیار کم بود و اگر هم وجود داشت بسیار دور از دسترس بود. در همان دوران من وارد فضای هنر شدم و خاطرم هست موفقترین کاری که در آن دوره مردم را با تئاتر آشنا کرد نمایش «شهر قصه» بود که در سنگلج اجرا میشد و آن زمان تالار ۲۵ شهریور نام داشت. این نمایش یکباره با استقبال میلیونی مردم روبرو شد و برای اولین بار اکثر خانوادهها به این آگاهی رسیدند که هنری به اسم تئاتر وجود دارد. البته تلویزیون ملی هم در معرفی این فعالیتها نقش عمدهای داشت و باعث شد مردم بیشتر با هنر آشنا شوند و کم کم ابهامات نسبت به این هنر کمرنگ شد.
توکلی تاکید میکند: اما خوشبختانه امروز میبینیم که منبع و مرجع فکری وجود دارد، نشر آثار زیاد و اعتماد به نفس جوانان فوقالعاده است، امروز نزدیک به یک میلیون فارغالتحصیل رشته هنر داریم که بیش از ۳۰۰ هزار نفر آنها دانشآموخته تئاتر و سینما هستند؛ خب در آن دوران چنین چیزهایی اصلاً وجود نداشت.
درخششی در یک نسل وجود داشت که به پایان رسید
وی در واکنش به انتقادهایی که به کیفیت بازی برخی بازیگران این نسل میشود و اصالتی که کمرنگتر از همیشه شده و دیگر درخشش نسلهای قبلی را بر پرده سینما نمیبینیم، متذکر میشود: آن دوران تمام شد و هرچه داشت به پایان رسید و نسل من هم آخرین بازماندههای آن دوران است. واقعیت این است که تا پیش از انقلاب یک نظمی در دنیا وجود داشت و ورود به مدرنیته دغدغه اهالی فرهنگ و هنر و روشنفکران بود و طبیعتاً وقتی وارد عرصه مدرنیته شدند به بخشی از سوالاتشان هم پاسخ داده میشد. بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی فعالیتهای هنری به سمت انتقامگیری در وجه کلان خودش رفت و مکاتب جدیدی تعریف شد که این مکاتب عمدتاً ریشه در حقیقت و صداقت نداشت و بیشتر برای جنگ و انتقامگیری بود. بنابراین این وضعیت یک هرج و مرجی را وارد تولید آثار هنری کرد.
به گفته این بازیگر پیشکسوت؛ این هرج و مرج به ایران هم وارد شد و میبینید که امروز هر کسی هر عملی را میتواند انجام بدهد و آن را به عنوان پست مدرنیسم و یا با تعاریفی جدید ارائه میدهد. طبیعتاً در این دوران هرج و مرج نمیتوانیم توقع داشته باشیم که اثر درستی به وجود بیاید. درباره بازیگران جوان هم همینطور است و از خوراکی که به آنها داده میشود تغذیه میکنند و از آنجایی که در حوزه فرهنگ و هنر خوراک خوبی در اختیارشان قرار نمیگیرد طبیعتاً بازدهی خوبی هم ندارند.
طی کردن راه یک شبه و تقلید به شکست میانجامد
توکلی کیفیت و سطح بازیگری نسل جوان را اینگونه ارزیابی میکند و میگوید: به طور کلی بازیگری یک وجه غریزی دارد و برخیها به طور غریزی بازیگرند و به چشم هم میآیند و کارشان دیده میشود و اگر آموزش ببینند اینها تک خالهای بازیگری میشوند که البته تعدادشان هم زیاد نیست. بقیه باید تلاش کنند تا به توانایی اینها برسند که این هم برای خودش فرایند زمانبری است اما برخی زمان نمیگذارند و با حداقل غریزه میخواهند جایگاهی را تسخیر کنند که متعلق به بازیگران غریزی است. به عنوان مثال اکبر عبدی دیگر تکرار نمیشود و مانند او را پیدا نمیکنید. زمانی که او وارد عرصه بازیگری شد یک نوجوان کم سن و سال بود که خودش را ساخت و بالا آمد. حالا کسانی که بخواهند اکبر عبدی را تقلید کنند شکست میخورند.
در نسل جدید بازیگران خوبی میبینم
این بازیگر پیشکسوت در ادامه با بیان اینکه ما با این نگاه نسل جدید را قضاوت میکنیم، گفتههای خود را اینگونه تکمیل میکند: من در این نسل جدید ۱۰ـ ۲۰ بازیگر خوب و اثرگذار میبینیم که اگر شرایط خوب برای آنها هموار شود به جایگاههای بهتری هم میرسند.
این بازیگر پیشکسوت در بخش دیگری از این گفتوگو به فعالیتهای تازه خود اشاره میکند و میگوید: امسال یک فیلم سینمایی تهیه میکنم و خودم هم نقش کوچکی در آن دارم. کارگردان این فیلم یک جوان بااستعداد است که اولین فیلم بلندش را تجربه میکند اما پر از توانایی است و من هم ترجیح میدهم تجربیاتم را به جوانانی منتقل کنم که قدرش را بدانند.
ارتباط نسل جوان و پیشکسوت میتواند بازدارنده هم باشد
وی در پایان درباره ارتباط نسل جوان و پیشکسوتان و تاثیر آن در جهتدهی به مسیر درست این نسل میگوید: البته این ارتباط گاهی اوقات میتواند بازدارنده باشد، چون ریتم و نگاه این نسلها با همدیگر فرق میکند و معلوم نیست که همه تجربیات من به درد یک جوان بااستعداد امروزی بخورد؛ به نظرم این تجربیات باید گزینش شوند و این گزینش فقط در کلاسها و دانشکدهها و روابط مستقیم میان پیشکسوت و هنرمندان جوان میتواند برقرار شود، در غیر اینصورت مخرب است.
صبا کریمیمنبع: قدس آنلاین
کلیدواژه: هوشنگ توکلی بازیگر پیشکسوت تئاتر و سینما نسل جوان نسل جدید
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۹۰۲۸۱۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
انعکاس چهره معلم در قاب جادو
خاطرهسازی تلویزیون در حوزه معلم و مدرسه با آثار دیگری هم رقم خورده که هرکدامش یک بخش از دوران کودکیمان را یادآوری میکند. در آستانه روز معلم هستیم و متناسب با این فضا، مروری به برخی سریالهای خاطرهانگیز داشتیم که با حال و هوای معلم و مدرسه روی آنتن رفته است.قصه شیطنتهای مجید
برای خیلی از ما، قصههای مجید با حال و هوای شاگرد پر از شیطنتی به نام مجید، ماندگار شده که هر بار با یک چالش روبهرو میشد. مجید مثل بقیه دانشآموزان نبود و هر بار میخواست مشکلاتش را به روش خودش حل کند. تعجب بیبی، مادربزرگ مجید از کارهایی که این پسر نوجوان انجام میداد، تناقض و جذابیتهای این مجموعه را بیشتر میکرد. قصههای مجید، برگرفته از کتابی با همین عنوان بود که به قلم هوشنگ مرادی کرمانی منتشر شده بود. البته در کتاب قصههای مجید، داستان در شهر کرمان روایت شده بود و در این سریال، داستان در شهر اصفهان روایت میشد. مدرسه و معلمها از عناصر اصلی این قصه بودند.
یک مدرسه شبانهروزی
مدرسه همت را هم باید ازجمله مجموعههای با محوریت درس و مدرسه دانست. این مجموعه تلویزیونی درباره دانشآموزانی است که در یک مدرسه راهنمایی با نام همت به صورت شبانهروزی زندگی میکنند. این دانشآموزان هربار با ماجرای تازهای روبهرو میشوند. کارگردانی این کار در دست رضا میرکریمی بود و ازجمله بازیگران اصلی آن میتوان به مهران رجبی اشاره کرد که خودش هم روزگاری در قامت معلم فعالیت میکرده است. از دیگر بازیگران مدرسه همت میتوان به مسعود جدی، یدا... حبیبی، مسعود ریاضی، علی رمضانی و کاظم سفیدی اشاره کرد.
حال و هوای مادرها در یک مدرسه
مدرسه مادربزرگها با آن حال و هوای طنز بازیگران سن و سالدار را یادتان هست؟ سریال مدرسه مادربزرگها به کارگردانی غلامرضا رمضانی و بر اساس طرحی از مرحوم فرشته طائرپور است که روایتگر به مدرسه آمدن تعدادی خانم میانسال را نشان میداد. این خانمها که با معلم جوان روبهرو میشوند، هر بار یک قصه را رقم میزدند. در کنار مادربزرگها و خانم معلم و شاگردان مدرسه، یک زن و مرد سرایدار مدرسه بودند و گوشهای از مدرسه زندگی میکردند که آنها نیز در نوع خود شخصیتهای جالبی را خلق کردند. نکته جالب درباره مدرسه مادربزرگها این بود که شخصیتها و قهرمانهای این سریال همه از میان زنان میانسالی بودند که توانستند با نوع بازی و شخصیتی که داشتند، مخاطبان را با خود همراه کنند. مخصوصا نوع گویش و ادای دیالوگ و لهجهای که هرکدام از این افراد داشتند، آنها را به کاراکترهای محبوب و دوست داشتنی تبدیل کرده بود.
باز دیر رسیدم
چهره اکبر عبدی با آن ترس و استرسی که برای رسیدن به مدرسه داشت برای خیلیها خاطرهساز شد و جمله همیشگی «باز مدرسم دیر شد» را ماندگار کرد. مجموعه باز مدرسم دیر شد به کارگردانی حسین افصحی محصول سال ۱۳۶۲ بود و اکبر عبدی، نقش یک شاگرد تنبل را در آن بازی میکرد که همیشه برای رفتن به مدرسهاش دیر شده بود. عبدی پیش از این درباره بازی در این سریال گفته بود که برای نقشآفرینی در این مجموعه ۱۰۰۰ تومان دستمزد میگرفته است. شخصیت محسن با بازی اکبر عبدی همیشه برای رسیدن به مدرسه تاخیر داشت و بازیگوشی میکرد. نوع بازی و تکهکلام اکبر عبدی باعث شده بود این مجموعه به یک اثر پرطرفدار تبدیل شود.
آقا اجازه هولم نکن
مبصر چهار ساله کلاس را یادتان هست؟ همان پسر قدبلندی که انگار سنش از بقیه بچههای دیگر بیشتر بود و چند سال یک کلاس را گذرانده بود. شعر معروفی که ابتدای هر قسمت با عنوان «آقا اجازه هولم نکن» میخواند، آن را به یک خاطره ماندگار برای مخاطبان تبدیل کرده بود. بازی مرحوم حسین محباهری در این مجموعه نمایشی به جذابیتهای آن افزوده و مخاطبان بسیاری را به سمت آن کشیده بود.
روایتی از ۵ دختر دبیرستانی
آسمان همیشه ابری نیست هم ازدیگر مجموعههای تلویزیونی با حال وهوای مدرسه بود که روایتگر قصه پنج دختر نوجوان از پنج خانواده مختلف را نشان میداد که هر کدام با چالشهایی مواجه میشدند. در قصه سریال فوق،نسرین یکی ازدانشآموزان بود که پدرش با مشکلات مالی مواجه میشد.زندگی همه دختران درسریال آسمان همیشه ابری نیست، با محوریت دبیرستانی بود که در آن درس میخواندند.این مجموعه تلاش میکرد بارویکردی اجتماعی زندگی پنج خانواده راازنظررفتاری واخلاقی روایت کند که درطول داستان،تبعات رفتارهرکدام از آنها در قالب داستانی اجتماعی ودرام به تصویر کشیده میشد.تاثیر مدرسه بررفتاراین پنج دختر دبیرستانی ازجمله مسائلی بود که توانست این مجموعه رابه یک روایت تاثیرگذار ازتاثیرمدرسه و خانه بر یکدیگر تبدیل کند.
معلمی در دل روستا
کوبار و روایت معلمی که به روستا میرود هم قصه به یادماندنی از مدرسه و معلم بود. این مجموعه یک درام تلویزیونی اجتماعی و داستانی به کارگردانی فریدون حسن پور بود که در بهار ۱۳۹۷ از شبکه دوم سیما پخش شد. کوبار در زبان گیلکی به معنای باران کوهی (کوه و تپه باران زده) است. در این مجموعه تلویزیونی بازیگرانی مانند پژمان بازغی، مهران غفوریان، مهران رجبی، پیام دهکردی و سیروس گرجستانی حضور داشتند. داستان کوبار درباره معلمی جوان با بازی ارمیا قاسمی بود که برای آموزش دادن به روستا رفته بود و در این روستا با عشق و علاقه فراوان به کودکان راه و رسم زندگی را آموزش میداد. البته در این مسیر با اختلافات مختلفی روبهرو میشد و همین مسأله، خط کلی قصه را رقم میزد.
مدرسهای با حال و هوای ادبیات
از دیگر آثار نمایشی تلویزیون که با حال و هوای مدرسه و معلم پخش شده بود، سریال مدرسه ما بود. داستان این سریال که در گروه کودک و نوجوان تهیه شده بود، درباره دانشآموزان کلاس سوم مدرسه راهنمایی چمران بود که دردسرها و مشکلاتی را برای مدرسه ایجاد میکردند. کیهان، معلم جدید ادبیات که در میانه سال جایگزین معلم قبلی شده است تغییراتی را در شرایط مدرسه ایجاد میکرد. حال و هوای همراهی معلم ادبیات جدید، بچهها را بیشتر از قبل با فضای مدرسه همراه کرده و ماجراهایی را رقم زده بود. سریال مدرسه ما به کارگردانی داریوش یاری، تولید و روانه آنتن شده بود.
زنگ آخر
از دیگر مجموعههای با محوریت نمایش شخصیت معلمها باید به زنگ آخر اشاره کرد که به کارگردانی نیما فلاح و در سال ۱۳۸۱ تولید شده بود. قصه زنگ آخر مربوط به مدرسهای بود که مدیرش قول داده بود تا پایان سال، آن مرکز آموزشی را به بالاترین سطح علمی و... برساند اما در این مسیر، رویدادها و ماجراهای مختلفی رخ میداد. بازیگرانی همچون سیامک انصاری، ارژنگ امیرفضلی، سیدجواد رضویان، رامین ناصرنصیر، بیژن بنفشهخواه، رضا بنفشهخواه، نادر سلیمانی و امیر نوری در این سریال نقشآفرینی کرده بودند.
معلمی در پایتخت
در کنار برنامه و سریالهایی که با حال و هوای خاص و ویژه مدرسه یا معلمان روی آنتن رفته، برخی از مجموعهها هم در قالب یک یا چند شخصیت، کاراکترهای معلم را در دل قصه خود جای دادهاند؛ بهعنوان مثال در سریال پایتخت، با یک معلم قدکوتاه طرف هستیم که نقی چند بار به کنایه به او میگوید:«دوغت رو بنوش» و او را به سخره میگیرد. کمی بعد متوجه میشود که فقط قامت او کوتاه است و سن و سالی دارد. شخصیتی که معلم روستاست و زن و بچه دارد که همین تناقض در ظاهر و باطن او باعث ایجاد طنز در قصه میشود.
آقا یوسفی در دل کردستان
سریال دیگری که به کاراکتر معلم اشاره کرده، سریال نون خ است که در فصول دوم و سوم خود، کاراکتری به نام آقایوسف را در قامت معلم بچههای روستا نشان میداد. این کاراکتر که با هنرمندی یوسف کرمی اجرا شده بود، با سادگی و صداقتی که از خود نشان میداد، توانست آن را باورپذیر نشان دهد. کرمی پیش از این درباره این نقش گفته بود: نوعی سادگی و صداقت در گفتار و دیالوگهای این سریال وجود دارد؛ به شکلی که انگار شخصیتها از جنس خود مردم هستند که همه این موارد سریال را قابل باور میکند. همچنین شوخیهای خاص و منحصربهفردی که سعید آقاخانی و نویسنده طراحی میکنند و استفاده از بازیگرانی که شاید تا پیش از نونخ جای دیگری دیده نشده بودند از دیگر ویژگیهایی است که به نظرم این مجموعه را متفاوت کرده است. من تئاتر را از مدرسه و دوران راهنمایی شروع کردم و در ادامه هم با تحصیلات دانشگاهی ادامه دادم و به رشته بازیگری در دانشگاه آزاد اراک رفتم. در ادامه هم در کارهای تصویری و دیگر حوزههای هنر فعالیت داشتم.
شما که معلمی
احتمالا شما هم دیالوگ معروف مرحوم آتیلا پسیانی را در سریال چاردیواری به خاطر دارید که به پسر معلمش میگفت:«شما که معلمی...» و ادامه جمله را با سرزنش خطاب میکرد. شخصیت معلم سریال چاردیواری با بازی جواد عزتی توانسته بود در میان کاراکترهای پرمخاطب این مجموعه قرار گیرد و تماشایی شود. قصه اصلی چاردیواری درباره جوانی به نام نادر بود که درگیر ماجراهایی پیرامون خانوادهاش میشد. جواد عزتی در نقش ناصر برادر نادر بازی میکرد که معلم بود و تلاش میکرد رفتارش در چارچوب باشد.
معلم یا بازیگر؟ مسأله این است
در کنار تولیدات مختلف تلویزیون با محوریت حال و هوای مدرسه و کاراکتر معلمها، باید به بسیاری از بازیگرانی اشاره کرد که قبل از مشغول شدن به بازیگری، در قامت معلم فعالیت میکردند.
مهران رجبی از جمله همین بازیگران است که پیش از این درباره خاطره خود از شغل معلمی گفته بود: یکی ازدلایلی که من خودم را از معلمی بازخرید کردم، حقوق این شغل بود. بازیگری برای من درآمد بیشتری داشت. همیشه اوضاع یکسان نیست. من هم دوران بازنشستگی و استراحت دارم و واقعا نمیتوانستم روی پولی که از شغلم بهدست میآوردم حساب چندانی باز کنم. من حدود ۲۰ سال سابقه تدریس دارم، هنرستان، گرافیک درس میدادم و بعد از اینکه وارد دنیای بازیگری شدم که همه هم میدانند چطور این اتفاق افتاد، دیگر فرصت تدریس نداشتم وبعد ازاینکه حضور درعرصه بازیگری جدی شد خود را بازخرید کردم و دیگر درس ندادم. علت این موضوع هم این بود که واقعا فرصت نمیکردم هم در مدرسه و کلاسها حضور داشته باشم هم سر صحنه فیلمها وگرنه معلمی و تدریس را هنوز هم دوست دارم، گرچه فکر میکنم شرایط مالی و حقوقی این شغلها واقعا نابسامان است و معلمها با مشکلات زیادی در کارشان دست و پنجه نرم میکنند.
زهرا سعیدی، بازیگر دیگری است که پیش از مشغولشدن به حرفه بازیگری، معلم زبان انگلیسی بوده است. او از دوران دبستان و با حضور در تئاترهای مدرسه با هنر بازیگری آشنا شد و زمانی که خواست به صورت حرفهای وارد عرصه بازیگری شود با مخالفت مادرش مواجه شد و بهناچار از علاقهاش صرفنظر کرد و ادامه تحصیل داد. او پیش از این در یک مصاحبه گفته بود: من قبل از این که معلم شوم، تئاتر کار میکردم. آن موقع هدفم این نبود که کار بازیگری را ادامه دهم اما علاقه داشتم. حتی مدتی هم با اداره فرهنگ و هنر آن موقع قرارداد بستم اما وقتی خواستم ادامه تحصیل دهم به علت اصرار مادرم که خیلی دوست داشت من معلم شوم، تصمیم گرفتم زبان تدریس کنم. ورود به حرفه معلمی، قرار گرفتن مقابل کلاس و تعامل با بچهها برای بعضی معلمهای تازهکار، یک مقدار استرس به همراه دارد.
زهره حمیدی هم بازیگر دیگری است که تجربه درس دادن در مدرسه را داشته. او پیش از این گفته بود: من در سالهای ۵۲ تا ۵۴ معلم بودم و وقتی فرزندان دوقلویم به دنیا آمدند، مجبور به ترک این شغل شدم و نتوانستم ادامه دهم. آن زمان در روستا بودیم و من هم مربی مهدکودک بودم و هم در یک پروژه با عنوان «پیکار با بیسوادی» به زنان و دختران جوان درس میدادم. آن زمان خودم در رشته اقتصاد تحصیل میکردم و همزمان درس هم میدادم.
مهوش وقاری راهم باید از دیگر بازیگرانی دانست که به همراه همسرش زندهیاد محسن قاضیمرادی،ازکارمندان بازنشسته آموزش و پرورش بودند. ازجمله دیگر بازیگرانی که شغل معلمی را هم تجربه کردهاندمیتوان به سیدجواد هاشمی، قدرتا... ایزدی و سیروس همتی اشاره کرد.